سالي كه نكوست از بهارش پيداست
باراك اوباما و مسأله حقوق بشر در ايران
آلمان : دكتر حسن كيانزاد
در خبرها آمده است كه باراك اوباما كانديداي رياست جمهوري حزب دموكرات، آماده است در صورت پيروزي در انتخابات، بدون قيد و شرط با سردمداران نظام حاكم در ايران وارد مذاكره شود و در اين راستا، برقراري روابط ديپلوماتيك را، بهترين راه براي فشار بر رژيم ايران ميداند. به نظر ايشان، ديپلوماسي «مستمرو فعال» همراه با تحريمهاي شديد قادرند مانع دستيابي ايران به سلاح هستهاي، شود. همچنين باراك اوباما ميخواهد در صورت پيروزي در انتخابات، به ايران پيشنهاد كند كه اگر از برنامههاي هستهاي خود منصرف شود و از تروريسم دست بردارد، آمريكا از سرمايهگذاري های خارجي در ايران پشتيباني كرده و براي ايران امكان عضويت در سازمان جهاني تجارت را فراهم خواهد آورد. به گفته اوباما، اگر ايران به خواست او پاسخ مثبت ندهد و به «رفتار نگرانكننده»ي خود ادامه دهد، از نظر اقتصادي ضرر خواهد كرد و خود را به انزواي سياسي خواهد كشاند.
كانديداي رياست جمهوري آمريكا آقاي باراك اوباما كه ميليونها آمريكايي ناراضي و روي برتافته از سياستهاي كلي جرج بوش و بويژه جنگ درعراق، چشم اميد به او بستهاند و همچنين بسياري از دولتمردان در اروپا و مردماناش، نابردبارانه در انتظار پيروزي او روزشماري ميكنند، بايد که از منظر سياست خارجي, در برخورد با يك چنين رويكردهاي سادهنگرانه که از واقعيتهاي سياسي روز بدور اند، نگران پيامدهاي ناسازوار آن در آينده، باشند. در اين ميان، رسانههاي گروهي در رابطه با بيتجربگي باراك اوباما در پهنه سياست خارجي بسيار گفته و نوشتهاند و بهمين سبب هم، گزينش سناتور «بايدن» به عنوان معاون رياست جمهوری كه از دانش سياسي و تجربه و آزمون سي ساله بويژه در عرصه سياست خارجي، برخوردار است, به اين خاطر بود كه او اين كاستي و كماگاهي رياست جمهور احتمالي آمريكا را کارشناسانه با ارايه نظر، برطرف كند. اما به نظر ميرسد كه اين كارشناس امورسياست خارجي, خود در نگاه به راه حل های سياسی مشکل گشا با آقاي باراك اوباما همداستان و همآهنگ باشد. و يا اينكه اختياريک چنين مواضعی تنها جنبه تبليغي انتخاباتي داشته براي جلب همه ی آن مردمي كه از سياستهاي دوران هشت ساله رياست جمهوري جرج بوش، بويژه, بحران در خاورميانه و همچنين اوضاع نابسامان و از هم گسيخته ی اقتصادي به ستوه آمدهاند, که ما امروز نه تنها در آمريكا، بلكه در اروپا هم شاهد آن مي باشيم. با اين پيشگفتار، مي توان به گونهي زير به تحليل رويكردهاي بيان گرديده از سوي آقاي باراك اوباما، كه در فراز آورديم، پرداخت:
الف – سناتور باراك اوباما بايد كه از كم و كيف مذاكرات پيگير و جدي ی نه تنها آژانس بين المللي انرژي اتمي در وين (IAEA) بلكه ديگر نهادهاي جهاني از جمله شوراي امنيت سازمان ملل متحد و اتحاد اروپا و تصميمات گروه 1+5 و چهار قطعنامه تصويبي ی كه تشديد تحريمهاي اقتصادي و ديگر توبيخهاي سياسي را تاكنون بهمراه داشته است، اگاهي داشته و بداند كه تمامي آن گفت و شنودها با نمايندگان آن حكومت جابر و غاصب در ايران، فرايندي جز وقتگذراني و سردرگمي، بهمراه نداشته است. زيرا كه مافياي حاكم بر كشورما، يعني ملايان و رئيس جمهور روان پريش و بی خرد و ناسزاگويش را نه با ديپلماسي «مستمر و فعال»، كه به آن اشاره برديم مي توان سرعقل آورد و نه با تحريمهاي نيمبندي كه حاكميت غارتگر را از آنها باكي نيست، بلكه تنها عرصه زندگي را بر ميليونها مردم تنگدست و محروم جامعه ی ايران محدودتر كرده و به فقر و درماندگي فزاينده آنها بيشتر دامن مي زند.
ب- سناتور باراك اوباما بايد بگويد، چگونه ميتوان با سردمداران تروريست و تروريست پرور حكومتي توتاليتر و فاشيست مذاکره کرد, كه در سي سال گذشته بر مردم ايران خشنترين استبداد مذهبي را تحميل کرده و تمامي آزاديهاي مندرج در منشور جهاني حقوق بشر را به نام مذهب و ولايت کاذب از سوی خدا, بربرانه لگدمال اباطيل و مُهملات قرون وسطايي خود کرده است. و همچنين چگونه او می خواهد بدون هرگونه «قيد و شرطی» با آن حکومتگران افسارگسيخته, که در عرصه ی سياست جهانی با تنش آفرينی پيگير در خاورميانه و پشتيبانی آشکار از گروههای تروريست اسلاميست و انکار بی شرمانه ی هولوکاست از سوی رئيس جمهور آن, که نابودی اسرائيل را هرروز لافزنانه به دور از عواقب سهمگين اش برزبان می آورد, به سخن بنشيند و از آنان بخواهد که از «برنامه ی اتمی» خود, دست بردارند؟ آن هم برنامه ای که, تنها توليد تسليحات اتمی را آماج دارد برای باج گيری و پيش برد خواست های تنش آفرين و جنگ افروزانه در منطقه و جهان, که کمترين اش نابودی اسراييل را در پيش دارد و برپايی حکومت جهانی ی اسلامی بنا بر گفته ی رئيس جمهور هذيان گويش احمدی نژاد.
پ- آقاي اوباما ميخواهد در صورتيكه حكومتگران در ايران از برنامه غني سازي اورانيوم چشم بپوشند، از سرمايهگذاري خارجي در ايران پشتيباني كرده و امكان عضويت ايران در سازمان تجارت جهاني را فراهم آورد. اما اگر ايران به خواست او پاسخ مثبت ندهد و به رفتار «نگرانكننده» خود ادامه دهد، از نظر اقتصادي ضرر خواهد كرد و خود را به انزواي سياسي خواهد كشانيد. با توجه به اين سخنان به نظر مي رسد كه باراك اوباما, كه ميليونها مردم جهان و آمريكا به او به گونه ی يك «مُصلح» و دادگستر و آزاديخواه چشم دوخته اند، چونان همگنانش در بستر سياست كلان براي حفظ منافع اقتصادي و اقتدار سياسی و نفوذ جهانی کشورش حاضر است با سردمداران يك نظام مافيايي و جنايتكار, بی توجه به بيدادگري و ستمي كه گماشتگانش هر روز در پوشش قوانين جزای قرون وسطايي چونان قصاص، ضرب و شتم و سنگسار و قتل و جنايت بر مردم ايران روا ميدارند و در اين پهنه تمام قوانين و كنوانسيونهاي جهاني را از جمله منع اعدام خردسالان, زيرپاگذارده - تنها در سال 2008 شش نوجوان زير 18 سال را اعدام كردهاند- «بدون قيد و شرط» به گفتگو بنشيند و در صورت پاسخ مثبت به خواست های او به آنها جايزه هم بدهد و در اين بگير و بستانهاي سياسي و اقتصادي، حقوق بشر و ارزشهاي انساني را زيرپا گذارد.
با توجه به آنچه كه در فراز آورديم و همچنين آزمونهاي سي ساله گذشته، بايد كه ايرانيان براي پايان دادن به اين دوران ننگين و خفتآور استبداد و ارتجاع سياه غارتگران و غاصبان حاكم بر ملت و ميهن ما، دست از اين پراكندهگيهاي گروهي و خودمحوريهاي تنگبينانه برداشته و با اتكاء به نيروي فكري و انساني منسجم خود و در پرتو هم آوايي و همآهنگي ملي، بدور از چشمداشت به «چراغسبزها» - كه كساني سالها است عبث در انتظار روشن شدنش نشستهاند- رزمي پيوسته و همبسته را براي از ميان برداشتن اين رژيم مافيايي و خونريز و آشوبآفرين، سامان دهند و آماج اصلي، يعني رسيدن به مردمسالاري و جامعهاي باز و آزاد و پيشرو را هرگز از چشم بدور ندارند.
باراك اوباما شوربختانه چونان اسلاف خود همانگونه كه اشاره برديم، در اين راستا و در برنامه خود چيزي در بساط ندارد. اينستكه ما ايرانيان مي گوييم
No comments:
Post a Comment