Thursday 23 June 2011

عقده های برخواسته از حکومت جمهوری اسلامی

مقاله از اقای علی ضرابی

عقده های برخواسته از حکومت جمهوری اسلامی
در این چند روز جنایاتی در کشورما رخ داده که تاکنون در کشور ما ویا هیچ کشوری رخ نداده است. وبه نظرم شما هم نشنیده باشید که عده ای در روز روشن ویا شب تاریک به خانه و کاشانه مردم بریزند و با زور و عنف عمل غیرانسانی و غیرحیوانی جنسی با بانوان آن خانه انجام دهند. البته این چنین اخباری ساختگی به نظرمیرسید ولی من امروز شرح آنرا از زبان دادستان جمهوری اسلامی شنیدم؟ داستان گلستان خود اعلام کرد که متأسفانه عده ای روزگذشته به منزل بانوئی هجوم برده و همه آنها به عنف به آن خانم تجاوزکرده اند ومن دستور پیگیری و پرونده دستگیری مجرمین را دادم. امیدوارم هرچه زودتر مجرمین را گرفته وسزای عمل غیرانسانی آنها داده شود. خبرگیج کننده است و عجیب اینکه در محل دیگری در اطراف کاشمر در روز روشن عده ای از دیوار منزلی که صاحبخانه و میهمان زن ومرد او در آنجا حضور داشته اند وارد شده و زنان را از مردان جدا نموده و بانوان را مورد تجاوزجنسی قرار داده اند. چنین اخباری حیرت انگیز و غیرقابل قبول است ولی متأسفانه حقیقت دارد کمی فکرکنید این بانوان نگون بخت پس از این جنایت درچه حالی میتوانند باشند. بطور قطع همه آنها مرگ را درچنین وضعیتی آرزو دارند این بانوان و همسران و برادران و کسان آنها پس از این واقعه وحشتناک درچه وضعی می توانند باشند؟
منشأ این گونه جنایات کجاست؟ از نظر نگارنده خیلی راحت می توان گفت اعمال و کردارو قوانینی که منطبق با عرف امروز به هیچ وجه منطقی نیست. منشأ چنین جنایاتی می تواند باشد. زمانیکه پسران را که پیراهن آستین کوتاه بپوشند ویا موی سر خود را بطوری که دلشان می خواهد آرایش کنند ویا دختران و بانوانی را که صورت خود را آرایش نرمی نموده اند ویا موی سر آنها از زیر روسری کمی بیرون آمده باید شلاق بخورند و حتک حیثیت آبروی آنها بشود. تاچه حد می تواند برای جوانان عقده ساز باشد آیا یورش به منزل مردم و دست درازی وحتک حرمت ناموس مردم از این عقده ها ناشی نیست؟ چرا چنین اتفاقی در کشورهای اروپایی و حتی در کشورهای مسلمان که زنان آزادی بیشتری دارند و لااقل پلیس و قانون به پوشش آنها کاری ندارد این اتفاقات غیرانسانی رخ نمی دهد.
قوانین ودستورات و فشار غیرانسانی به هر ملتی موجب طغیان ملت ها را فراهم می کند و بدبختانه همه این نارسایی ها از بغض و عقده هایی می باشد که حاکمان خود فریب داده گرفتارآن هستند و دستآورد آنهم بطورقطع زوال آنها خواهد بود

Friday 10 June 2011

محمدرضا مدحی در زمان آقای خاتمی به دلیل ربودن، ايذاء و اذيت دختران جوان توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بود!


ناگفته های پرونده باند عشرت شایق نماينده مجلس هفتم در گفتگو با خانم ر.م، امروز

بازپرس شريفي بعدازظهر روز گذشته (شنبه) در يك نشست خبري وضعيت پرونده متهمان مربوط به يك باند جاعل را تشريح كرد كه با سوء‌استفاده از موقعيت يك نمايند مجلس خبرگان رهبري و اخذ احكامي از اين نماينده، اقدام به جعل عنوان، كلاهبرداري، بازداشت غيرقانوني و سوء استفاده كرده‌اند.
به گفته شريفي، متهم اول پرونده كه فردي به نام "محمدرضا مدحي تازه كند" معروف به "حسيني" مسئول دفتر آيت الله اروميان نماينده مردم تبريز در مجلس خبرگان رهبري مي‌باشد به همراه 9 تن ديگر توسط وزارت اطلاعات دستگير شدند كه البته همگي با پرداخت قرار وثيقه آزاد مي‌باشند.
در اين نشست خبري كه در محل مجتمع قضايي ويژه امور اقتصادي برگزار شد، دو تن از شاكيان خصوصي اين پرونده نيز حضور داشتند.
خانم "ر. م" دختري حدوداً 25- 26 ساله يكي از شاكيان بود كه در خصوص بازداشت غيرقانوني، تهديد به ازدواج اجباري و نگهداري‌اش در محل غيرقانوني و ايذاء و اذيت و توهين و بازجويي غيرقانوني، اعلام شكايت كرده است.
وي با توجه به اينكه از پرستاران بيمارستان مهر مي‌باشد، مديريت اين بيمارستان نيز در اين ارتباط شكايتي را تسليم دادسرا نموده است.
بازپرس شريفي درباره اين شكايت گفته بود كه آقاي حسيني با وجود كه چهار همسر داشته است، با فريب و تهديد از اين خانم درخواست ازدواج نمود.
پس از خاتمه مصاحبه بازپرس پرونده، خبرنگاران حاضر گفت و گوي كوتاهي را با خانم "ر. م" ترتيب داده اند كه در پي مي‌آيد:
به گفته وي ماجرا از آنجا آغاز شد كه آقاي حسيني به دليل كسالتي، در بيمارستان مهر بستري مي‌شود.
خانم "ر. م" درباره مسايل حاشيه اي حضور وي در بيمارستان گفت: به هنگام بستري وي، حدود 15 نفر دايم به اتاقش رفت و آمد مي كردند و معمولاً اتاقش مملو از افراد مختلف بود.
آقاي حسيني معمولاً افرادي را كه براي اولين بار براي عيادتش مي‌آمدند به پرستاران معرفي مي‌كرد.
وي همچنين هر پرستاري را كه وارد اتاقش براي انجام كار مداوا مي‌شد به اصرار احكام خود را نشان مي‌داد. محتواي اين احكام به گونه اي بود كه براي همگان غيرعادي به نظر مي رسيد.
همكاران من از ترس، حاضر نبودند به اتاقش بروند و بيشتر اوقات من كه از نظر سني از همكاران شيفتم بزرگتر بودم كارهايش را انجام مي‌دادم.
بعد از مدتي آقاي حسيني يك پيشنهاد كاري به من داد و گفت كه ما در حال تشكيل يك تيم پزشكي هستيم (البته يك پزشك دايم با وي بود). اين تيم وظيفه‌اش حفاظت از جان من و يكي دو نفر ديگر است. اعضاي اين تيم با ما به مسافرت خارجي مي‌روند و امكانات خوبي در اختيارشان قرار خواهد گرفت.
من در واكنش گفتم كه بايد فكر كنم ولي پس از مدتي احساس كردم كه اين پيشنهاد خيلي مشكوك است چرا كه براي حفاظت جان يك نفر كه مسئولي هم به نظر نمي‌رسد يك تيم پزشكي لازم نيست. بعد از اين پاسخ اصرار و تهديد از جانب همراهانش مطرح شد.
سئوال ديگري درباره نحوه بازداشت وي مطرح شد، و وي پاسخ داد: من در ساعت هفت شب بابت شيفت كاري خود به بيمارستان مراجعه كردم كه ديدم از اتاق سوپر وايزر به من زنگ زدند.
به پايين كه رفتم ديدم يك آقايي كه قبلاً در جريان ملاقات با آقاي حسيني در زمان بستر‌ي‌اش در بيمارستان حضور مي‌يافت به همراه دو مرد و يك زن در اتاق ايستاده و حكم جلب دادستاني را به من نشان دادند. البته حكم با نام من بود ولي بالاي سربرگ را لوله كرده بودند.
من هم به سوپر وايزر گفتم كه من هيچ مشكلي ندارم و به من اعتماد كرده و از من حمايت كنيد و اجازه ندهيد مرا از اين جا ببرند.
سوپروايزر در پاسخ به سخن من گفت كه هيچ كاري نمي‌توانم بكنم چرا كه در اتاق را بسته اند و من نمي‌توانم با كسي تماس بگيرم.
در پي مقاومتي كه كردم ديدم، مي‌خواهند مرا دست بند بزنند ولي من براي حفظ آبرويم در محيط بيمارستان، اعلام آمادگي كردم كه با شما خواهم آمد.
هنگامي كه از اتاق بيرون آمديم به من گفتند كه برنامه ما با دستور آقاي حسيني انجام مي‌شود و شما مي‌بايست از طريق وي اقدام كنيد.
در داخل ماشين، پس از بستن چشمان من چيزي شبيه گوني نيز بر سر من انداختند ولي ديدند كه دارم خفه مي‌شوم، گوني را بالاتر كشيدند.
مرا به يك ساختماني كه احساس مي‌شد نزديك بيمارستان واقع است، هدايت كردند و در اتاقي روي صندلي نشاندند به نحوي كه پايم به ديوار برخورد مي‌كرد.
مرد چاقي كه به عنوان بازجو عمل مي‌كرد با برداشتن گوني از سرم و باز كردن چشم بندم با لحني خيلي وحشتناك گفت كه اگر برگردي و پشت سرت را نگاه كني، محكم به صورتت خواهم زد كه دندانهايت بشكند.
وي سئوالاتي را به صورت كتبي مطرح مي كرد كه من مي‌بايست جواب آن را مي‌نوشتم. در حين بازپرسي يك دفعه در كنار گوش من داد مي‌زد و بارها يك دستگاهي را كه جرقه مي‌زد به طرف صورتم مي‌زد و مي‌گفت مي‌داني اين چيست؟
يكي دو بار هم صندلي‌ام را نا به هنگام جا به جا كرد كه نزديك بود بيافتم و بارها به من توهين كرد.
سئوالاتش از اين زاويه بود كه بدانند من با چه كسي ارتباط داشته و مسايلي را به من مرتبط بكنند.
در عين حال محور اصلي سئوالات در اين خصوص بود كه چرا پس از اينكه از مكالمات موبايلم بدون اجازه‌ام پرينت برداشته شد، به مخابرات و سپس به اطلاعات مراجعه كردم.
توضيح دادم كه من فقط به مخابرات مراجعه كردم و بقيه مسايل را اصلاً در جريان نبودم اما آنها سئوال مي‌كردند كه چرا مثلاً به كلانتري و يا دادگاه مراجعه نكرده ام.
به من گفتند تو از يك جرياني تغذيه مي‌شود و كسي به تو اين مسير را گفته كه به اين شكل عمل كنيد. من گفتم چون مشكلم در ارتباط با تلفنم بود تصور مي كردم كه بايد به مخابرات مراجعه كنم.
وي سپس در خصوص نحوه آزاد شدنش گفت: با توجه به اينكه سوپروايزر بيمارستان در جريان بود كه اين اقدام از سوي گروه آقاي حسيني صورت گرفت مسئولان بيمارستان را در جريان گذاشت و آنان با آقاي حسيني تماس گرفتند كه وي اعلام كرد، مشكلي نيست و نيم ساعت ديگر وي به محل كار برمي‌گردد.
سرانجام آنان مرا در ساعت 12 شب آزاد كردند.
وي همچنين درباره بروز مشكل در همين ارتباط براي ساير همكارانش گفت: تعدادي از آنها هم تقريباً با اين مشكل دست به گريبان بودند ولي چون خودشان نمي خواهند من درباره آنها صحبت نمي‌كنم.
از جمله موارد قابل ذكر اينكه آقاي حسيني با زور پرستاران را به اتاق برده و از آنها شماره تلفن همراه درخواست مي‌كرد و يا از پرستاران مي‌خواست تا برايش عطر بخرند.
وي درباره ارتباط خانم "عشرت شايق" نماينده مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي با آقاي حسيني گفت: وي از ساعت هفت شب تا 2 بامداد به اتاقي كه آقاي حسيني بستري بود، رفت و آمد داشت.

من اسم او را نمي‌دانستم ولي مي‌دانستم وي نماينده مجلس بوده و با اين افراد در ارتباط مي‌باشند اما در زمان بازجويي يكي از متهمان اسم وي را به زبان آورد.
وي افزود: ارتباط آنها عجيب و غريب بود، حتي يك بگو مگو بين خانم شايق و آقاي حسيني در بيمارستان صورت گرفت كه بخش (بيمارستان) را به هم ريخت.

Sunday 5 June 2011

جزئیاتی از طرح ترور« دکتر عبدالرضا سودبخش» از پزشکان کهریزک


جزئیاتی از طرح ترور« دکتر عبدالرضا سودبخش» از پزشکان کهریزک

بنابه گفته يکی از افراد نزديک خانواده استاد سودبخش به خبرنگار سرويس اجتماعی ما، ايشان درست کمتر از دوازده ساعت قبل از زمان پرواز و خروج از کشور، در حالی در بلوار کشاورز توسط يک موتور سوار به شهادت می رسد که دوربين های کنترلی سازمان حمل و نقل شهرداری و نيروی انتظامی حدود چهار ساعت قبل از ترور، به دستور مسئولين امنيتی از کار افتاده است.
اختصاصی خبرنگاران سبز/جامعه:
خبرنگاران سبز سرانجام توانست با رايزنی فراوان از چند تن ازخانواده درجه يک « دکتر عبدالرضا سودبخش» دانشيار بخش عفونی بيمارستان امام خمينی و استاد شهيد دانشگاه علوم پزشکی تهران که شب سی ام شهريورماه سال گذشته در ساعت ۲۱ هنگامی که قصد خروج از مطب خود را داشت مورد سوءقصد فردی آشنا برای حکومت قرار گرفت و به ضرب گلوله ترور و به درجه رفيع شهادت رسيد، به جزئياتی در مورد دلايل ترور اين استاد حامی جنبش سبز که شاهد جنايات بازداشتگاه کهريزک بوده است دست يابد.

پس از ترور استاد سبز علی محمدی که در آخرين سخنرانی هايش جهت‌گيری‌ و انتقادهای سياسی شفافی از حاکميت داشت، ترور استاد سودبخش جای بحث داشت. از همان ابتدا اين ترور برای جامعه پزشکی و کنشگران مدنی مشکوک بود.اما عوامل نظام يکی پس از ديگری با اظهار نظرهای سردرگم و کلاف پاره شده، سعی کردند تا اين قتل را به دور از مسائل سياسی به خورد رسانه ها دهند که اين تلاش از ابتدا بيهوده بود چرا که اين ترور دقيقن با برنامه ريزی و هدف خاصی درست يک روز قبل از سفر استاد سودبخش به يکی از کنپره های بين المللی انجام شده بود.

سردار احمدی مقدم يکی از افرادی بود که در اظهار نظری ناآگاهانه و بدور از مسئوليت، تروردکتر سودبخش را فاقد مسائل سياسی دانست و ارتباط اين پرونده را با حادثه کهريزک را شايعه ناميد. اما اين پرونده سرنخی با مسائل سياسی و پرونده کهريزک داشت چرا که فرزند دکتر سودبخش پس از شنيدن اين خبر دست از تحصيل در مالزی کشيد و با هدف پيگيری پرونده ترور پدرش به تهران آمد. در مقدماتی‌ترين اقدام فرزند دکتر سودبخش تقاضای تحويل دادن پرونده پدرش از پليس آگاهی به مسولان قضايی کرد که با مخالفت سرهنگ عباسعلی محمديان رئيس پليس آگاهی تهران روبرو شد که همين قضيه شائبه سياسی بودن اين ترور را به شدت قوت بخشيد.

خبرنگار سرويس اجتماعی خبرنگاران سبز نيز پس از چند ماه تلاش برای ارتباط با تنی چند از خانواده درجه يک استاد سودبخش، روز گذشته توانست به اطلاعاتی در این باره دست يابد. طبق گفته اين عضو از خانواده درجه استاد، استاد سودبخش يکی از معتمدترين اساتيد پزشکی و از مفاخر پزشکی به شمار می‌رفته است که به سمينارها و کنگره های پزشکی متعددی در سراسر جهان برای سخنرانی دعوت می‌شده است. استاد سودبخش در جريان جنايات بازداشتگاه کهريزک توسط مسئولين قضايی و نظامی برای معاينه مضروبين به اين بازداشتگاه فراخوانده شده بود و کاملا از کم و کيف جنايات اتفاق افتاده و شيوه به شهادت رسيدن جوانان کشور با خبر بوده است.

همچنین برخلاف عدم تمایل مسئولین بلندپایه نیروی انتطامی وقضایی برای مسئولیت پذیری درمورد این ترور، بنابه گفته این عضو نزدیک خانواده استاد سودبخش، سردار رادان و سعید مرتضوی، که در آن زمان سمت دادستانی تهران را برعهده داشت، کاملن در جریان آمد و رفت‌های استاد سودبخش به بازداشتگاه کهریزک بوده‌اند پس نمیتوانند پای خود را از این پرونده بیرون بکشانند.

بنابه گفته يکی از افراد نزديک خانواده استاد سودبخش به خبرنگار سرويس اجتماعی ما، ايشان درست کمتر از دوازده ساعت قبل از زمان پرواز و خروج از کشور، در حالی در بلوار کشاورز توسط يک موتور سوار به شهادت می‌رسد که دوربين‌های کنترلی سازمان حمل و نقل شهرداری و نيروی انتظامی حدود چهار ساعت قبل از ترور، به دستور مسئولين امنيتی از کار افتاده است وزمانيکه  فرزند دکتر سودبخش بررسی دوربين‌های موجود در بلوار کشاورز را درخواست می‌کند با جواب منفی و ضبط نشدن اين تصاوير در آن بازه زمانی روبرو می‌شود که امری مشکوک و غير منطقی است.

پرسش اما اینجاست که اگر جمهوری اسلامی ادعا می کند که استاد سودبخش توسط دشمنان نظام برای آسیب رساندن به پيشرفت علمی کشور همانند استاد علی محمدی ترور شده است، چرا تاکنون هيچگونه همکاری با فرزند و خانواده دکتر سودبخش انجام نداده است؟

به گفته اين عضو از خانواده استاد سودبخش، پس از به قتل رساندن مشکوک دکتر جوان رامين پوراندرجانی که تا کنون با بی تفاوتی قوه قضائيه و بی مسئوليتی مجلس، همانند پرونده کوی دانشگاه و پرونده استاد علی محمدی، با سکوت مسئولين امر روبرو شده است، اصلی‌ترين فردی که دارای اطلاعاتی در مورد جنايات بازداشتگاه کهريزک داشت شخص استاد سودبخش بوده است که به دليل سفرهای متعدد دکتر به خارج از کشور، از ترس افشا نشدن اين جنايات بايد هرچه زودتر از سر راه برداشته می‌شد.

همچنين طی این گفتگو، چنيدن بار سخن از يک انگشتر به ميان آمد که بنا بر درخواست گفتگو کننده فعلا اين موضوع باز نخواهد شد. به علاوه با توجه به کارشکنی‌های مسئولين امنيتی و قضايی، فرزند استاد سودبخش اظهار کرده است مصرانه در تلاش برای کشف عاملين ترور پدرش است و تا به سرانجام نرساندن این پرونده، دست از پیگیری بر نخواهد داشت چرا که پدری که سالها برای افتخار کشور دانشجویان زیادی را تحویل کشور داده است و در سمینارهای متعد نام کشور را پرآوازه کرده است، چرا باید با فشار آقایان سکوت اختیار و سرانجام ترور بشود؟

خبرنگاران سبز در تلاش است تا بتواند با رايزنی و کمک خانواده دکتر سودبخش، با فرزند ايشان نيز مصاحبه‌ای انجام بدهد تا از ناگفته‌های باقی مانده این پرونده نیز آگاهی کسب کند

Thursday 2 June 2011

پزشک معالج هاله سحابی از علت فوت او می‌گوید


چون من بر حسب اتفاق تنها جراح حاضر در درمانگاه بودم از من خواسته شد ایشان را معاینه کنم / قلب در درمانگاه از کار افتاد و قبل از آن ایست قلبی اتفاق نیفتاده بود / زمانی که ایشان وارد درمانگاه شدند قلب و ریه فعال و به کار خود ادامه میدادند / آثار ضربه به شکم در سمت چپ بدن مشهود بود / ایشان از بدن سالمی برخوردار بودند / ایست قلبی و تنفسی کاملا مردود است / کاری از دستم بر نمی آمد مگر اینکه اطاق عملی در آن نزدیکی بود و میتوانستم ایشان را به اطاق عمل ببرم...

Wednesday 1 June 2011

هاله سحابی در پی حمله نیروهای امنیتی به مراسم خاکسپاری پدرش جان باخت


هاله سحابی در پی حمله نیروهای امنیتی به مراسم خاکسپاری پدرش جان باخت

هاله سحابی (سمت راست) در حال گفت و گو با نرگس محمدی (چپ)، از فعالان حقوق زنان
هاله سحابی (سمت راست) در حال گفت و گو با نرگس محمدی (چپ)، از فعالان حقوق زنان
۱۱:۴۷
هاله سحابی، دختر عزت الله سحابی، صبح روز چهارشنبه در مراسم تشیيع جنازه پدرش که تحت کنترل شديد نيروهای امنيتی در جريان بود بر اثر حمله این نیروها سکته کرد و جان باخت.

گزارش های رسیده حاکی است خانم سحابی، که با مرخصی از زندان در مراسم خاکسپاری پدرش عزت‌الله سحابی شرکت کرده بود، بامداد امروز و در پی ضرب و شتم نيروهای امنيتی جان باخت.



منابع نزديک به فعالان ملی مذهبی در گفت ‌و گو با راديو فردا، ضمن تاييد اين خبر، علت مرگ خانم سحابی را «ايست قلبی» پس از انتقال به بيمارستان اعلام کردند.

بر پايه برخی گزارش‌ها، هاله سحابی با تصميم مأموران امنيتی برای تغيير مسير تشييع جنازه  مخالفت کرده و به همين دليل مورد حمله قرار گرفته بود.

 کمپين بين المللی حقوق بشر با اننتشار بيانيه ای از قول يک روزنامه نگار که در مراسم خاکسپاری عزت الله سحابی حاضر بوده گزارش داد که هاله سحابی پس از مداخله ماموران لباس شخصی و درحالی که فضای مراسم بسيار متشنج بود و پس از اينکه ماموران جنازه پدرش را با خود بردند دچار حمله قلبی شد و به دنبال آن پس از اينکه به درمانگاه لواسان برده شد درگذشت.

اين روزنامه نگار به کميپن بين المللی حقوق بشر گفته است که حضور لباس شخصی ها و ماموران امنيتی در اين مراسم زياد بود و در جريان مراسم ضرب وشتم صورت گرفت.

کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران «با ابراز عميق تاسف از واقعه درگذشت هاله سحابی در مراسم تدفين پدرش حضور نيروهای لباس شخصی و ايجاد فضايی که منجر به درگذشت اين فعال سياسی و پژوهشگر دينی شد را محکوم می کند و آن را نشانه بارزی از سرکوب شديد فعالان سياسی و جامعه مدنی ايران می داند که حتی در مراسم تدفين عزيزان خود نيز شاهد ميدان داری نيروهای امنيتی و آزار و اذيت سيستماتيک افراد ناپاسخگوی بی هويت هستند.»

به گزارش کمپين بين المللی حقوق بشر، «اين روزنامه نگار گفت هاله سحابی، ۵۶ ساله، عکس پدرش را در دست گرفته بود که يک سری نيروهای لباس شخصی به وی حمله کردند که عکس را از او بگيرند. او سپس به سمت تابوت می رود اما او را با ضرب و شتم از جنازه دور می کنند و با خود می برند.»

اين روزنامه نگار که چندين بار به دليل تاثر زياد مجبور به قطع تلفن شد گفت که ضرب و شتم لباس شخصی ها شوک آور بود.

درگیری در مراسم خاکسپاری عزت الله سحابی

عزت‌الله سحابی، عضو شورای انقلاب و رييس سازمان برنامه و بودجه در دولت موقت، در دوران پيش و پس از انقلاب اسلامی در ايران، نزديک به ۱۵ سال را در زندان گذرانده بود و بامداد سه‌ شنبه، در سن ۸۱ سالگی در تهران درگذشت.

مراسم خاکسپاری اين فعال ملی- مذهبی روز چهارشنبه با درگيری هايی ميان شرکت کنندگان و نيروهای امنيتی همراه شد.

در حالی ‌که خانواده عزت‌الله سحابی زمان آغاز مراسم تشييع جنازه را ساعت هشت و نيم بامداد اعلام کرده بودند، به گفته علی اکبر معين‌فر، وزير نفت دولت موقت و از دوستان آقای سحابی، با فشار نيروهای امنيتی مراسم خاکسپاری زودتر انجام شده و تلاش مأموران برای پراکنده کردن جمعيتی که بعدتر حاضر شده‌اند، برخوردهايی را در پی داشته است.

آقای معين‌فر به راديو فردا می‌گويد مراسم خاکسپاری «بنابر اصراری که بوده  به جای ساعت هشت ‌ونيم، يعنی ساعت اعلام‌شده، حدود ساعت شش ‌و نيم برگزار شده و «جمعيت زيادی» که در موعد اعلام‌ شده رسيده بودند «سرگردان شده‌اند.»

به گفته آقای معين‌فر،درگيری‌هايی نيز در محل قبرستان روی داده است. او می ‌گويد: «مثل اينکه علاقه‌مند بودند اين موضوع به سادگی برگزار نشود و حتما عملی انجام بدهند که به ضرر خودشان باشد.»

هاله سحابی که از فعالان حقوق زنان وعضو گروه مادران صلح ايران بود در مردادماه سال ۱۳۸۸ در تجمعی در ميدان بهارستان تهران از سوی ماموران لباس شخصی بازداشت شده بود.

بر اساس گزارش های منتشره، در جريان بازداشت وی ماموران با باتوم سر او را شکافته بودند و سپس او را سوار خودرو کرده بودند.

خانم سحابی در همان سال از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام تبليغ عليه نظام از طريق «حضور مکرر در تجمعات غير قانونی و اخلال در نظم عمومی» در مجموع به دو سال حبس و پرداخت مبلغ سيصد هزار تومان جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده بود.